دانلود پایان نامه رشته مدیریت
عوامل موثر بر استقرار مدیریت دانش در بانک
چکیده
هدف کلی این تحقیق حاضر به عوامل مؤثر بر استقرار مدیریت دانش بود.
بیان مسأله
مدیریت دانش به هرنوع فعالیتی که به تجربه و دانش ذهنی افراد توجه کرده به گونه ای که بتواند با آشکار سازی و به اشتراک گذاری آن به هم افزایی دانش کمک کند، گفته می شود. هم افزایی دانش می تواند به دانش آفرینی مشترک نسبت داده شود. این اشتراک در خلق دانش، همکاری مستقیم در خلق دانش نیست بلکه به خلق دانش بر مبنای دانسته ها (دانش خلق شده پیشین) که به اشتراک گذاشته شده اشاره دارد. بنابراین مدیریت دانش به فرایندی اشاره دارد که دارای یک نقطه اغازین و روند تکاملی است. این روند مراحلی چون کسب اگاهی نسبت به دانش نهان، عیان سازی، به اشتراک سازی گسترش و درک و بهره گیری از آن در خلق دانش جدید را طی می کند. در این روند مرحله آغازین که به شناسایی و آگاهی از دانش نهفته در ذهن اختصاص دارد، به مرحله بلوغ که درک، استفاده و خلق مجدد است، می رسد. این فرایند یعنی اشکار شدن دانش نهان، نهان شدن دانش آشکار و باز خلق دانش که نوناکا و تاکوچی آن را چرخه مدیریت دانش می نامند(نوناکا و تاکوچی، 2009).
مدیریت دانش که همواره با کشف و خلق با قلمرو دانستنی های کشف نشده سروکار دارد، عامل و فرایندی است برای تحول، توسعه و رشد، مفهومی چند بعدی و گسترده دارد. در فرایند مدیریت دانش و در ابعاد مختلف آن دانش عامل اصلی برای گذار از یک مرحله و ورود به مرحله دیگر است. از سوی دیگر، این حرکت مهارت های چندی را طلب می کند تا هماهنگ با دانش مربوطه بتوان مراحل را یک به یک سپری کرد. برای نمونه در مرحله کسب، به دانش و مهارت لازم در مورد چگونگی کسب دانش نهان و یا چگونگی کسب آن نیاز است؛ یعنی باید مجهز به دانش و مهارت مورد نیاز در مورد چگونگی استفاده از فنون گفتگو، مصاحبه و یا طراحی ابزارهایی مانند پرسشنامه، فرم نظر سنجی و نیز مشاهده بود تا بتوان دانش ذهنی همکاران و یا کاربران عیان ساخت و با بهره گیری از دانش و مهارت سازماندهی به عیان سازی و نظم دادن به آن پرداخت (افشار زنجانی، 1383).
عاملهایی که در صورت غلبه بر آن بتوان امیدوار بود که اجرای مدیریت دانش در بانک ها امکان پذیر گردد. شامل عامل های زیر می باشند: عامل اول فرایند دانش محور است و منظور از آن اینست که مدیریت دانش از فرایندی دانش مدار برای کشف دانش و استفاده از دانش کشف شده بهره می گیرد. به سخن دیگر، برای اینکه تجربه یا دانش نهان بتواند از ذهن دارنده ان سفر خود را آغاز کرده و در ذهن خواهان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته جایگاه خود را به دست آورد، باید فرایندی از طفولیت تا بلوغ را طی کند؛تا به اوج خود رسیده و تولدی دیگر را در ذهن خواهان موجب شود. این فرایند، نیازمند فعالیت هایی مبتنی بر دانش و مهارت های دانش بنیان است، بنابراین بانکداران در صورتی در اجرای مدیریت دانش موفق خواهند شد که بتوانند از دانش و مهارت لازم برای طی کردن هر مرحله برخوردار باشند. به این ترتیب به یادگیری به عنوان یک فعالیت مداوم و منظم نگاه کرد(گاروین، 2010).
عامل دوم که در صورت غلبه بر آن بتوان امیدوار بود که اجرای مدیریت دانش در بانک ها امکان پذیر گردد، در رابطه با نوعی دانش است که باید مدیریت شود. نظریه پردازان بسیاری دانش را دارایی سازمانی و مدیریت دانش را فعالیتی ثمربخش برای رشد وتعالی سازمان به شمار آوردند. برای سازمانی مانند بانک که مدیران سطح عالی و میانی، کارکنان شعب و نیز کاربران و مشتریان نقش افرینان آن هستند، مجموعه تجربه های این افراد می تواند در تحلیل وضعیت حال بانک ها و تصمیم گیری و برنامه ریزی برای آینده آن و بهینه سازی فعالیت ها منبع غنی دانشی را فراهم کند. بنابراین، دانش مدیران بانک ها و کارکنان آنها از طریق بررسی معیارها، باورها و ایده ها و رفتارهای آنها در محیط کار باید شناسایی، کسب و سازماندهی شود، به اشتراک گذاشته شده و برای استفاده دسترس پذیر گردد.
میزان استفاده از این دانش به طور مداوم باید مورد سنجش قرار گیرد. در ایران، که بطور معمول در مدیریت بانک ها مرحله اشتراک دانش بسیار اهمیت دارد؛ در این مرحله دانش مدیران که گاه ممکن است غیر تخصصی بوده و مشکل ساز بوده با همفکری با کارکنان مجرب و متخصص می تواند به دانش تخصصی تبدیل شود. از طرف دیگر، ایده های مدیریتی مناسبی که می تواند در ذهن مدیر بانک وجود داشته باشد کشف شده و با به اشتراک گذاشتن با کارکنان مجرب و متخصص مناسب سازی شده و در بانک ها کاربرد مناسبی به دست آورد. ( تاکوچی، 2009). این دانش در صورتی که دسترس پذیر شود بصورت گسترده تری می تواند مورد توجه قرار گیرد، مدیران میانی که بطور معمول از کارکنان دائمی بانک ها هستند و در بیشتر بانک ها از نیروهای متخصص می باشند، از تجربه های بسیار با ارزشی برخوردارند.
این افراد و نیز کارکنان شعب که فعالیت و خدمات را انجام می دهند، از سرمایه های فکری با ارزش بانک ها بشمار می آیند. باید دیدگاه های مختلف از جمله هزینه سودمندی، رسالت ینیان بودن خدمات و یا مشتری محور بودن فعالیت ها، بانک بخوبی عمل کند. باید تصمیم گیری ها بر پایه مناسب ترین و مرتبط ترین اطلاعات و دانش انجام پذیرد. نیاز مشتریان نیز که فلسفه وجودی بانک ها به آن بستگی دارد، از آن جمله است. مدیریت ارتباط بین مدیران و کارکنان با مشتریان، امکان شناسایی نیازها و به کار بردن آنها را فراهم می کند. دانش کسب شده از این طریق در پیوند با انواع دانش دیگر (مانند دانش کسب شده از مدیران، کارکنان) می تواند موجب رشد دانش در یک سازمان و نیز رشد و تحول در آن سازمان( از جمله بانک ها) باشد. عامل سوم، سواد چگونگی اجرای مدیریت دانش است. (ویلد، 2011).
سواد به توانایی خواندن، درک کامل و نیز مهارت استفاده از دانش کسب شده به منظور درک یک مفهوم نسبت داده می شود. برای آنکه بتوان مدیریت دانش را اجراء کرد ابتدا باید درک درستی از آن به دست آورد، سپس دانش و مهارت های مورد نیاز برای طی کردن هر مرحله از فرآیند مدیریت دانش که در بخش مرتبط با عامل اول از آنها یاد شد، بدست آورد. بانک به عنوان یک نهاد مالی و ارائه دهنده تسهیلات که تمام اجزای تشکیل دهنده آن به هم مرتبط هستند، زمانی از رشد لازم برخوردار خواهد بود که تمام اجزاء آن به طور هماهنگ رشد کنند. بنابراین استقرار و اجرای مدیریت دانش در یک بانک برای تمام فعالیت های آن از جمله تهیه و مدیریت مجموعه، سازماندهی و پاسخگویی به نیازهای مشتریان بالفعل و بالقوه از راه دور و نزدیک و یا خدمات پشتیبانی از آموزش، پژوهش و علم سنجی اجراء شود و سواد اجرای مدیریت دانش باید برای تک تک فعالیت های بانک کسب گردد.( کریمی ،1383).
عامل آخر که در واقع عامل مدیریتی است به فراهم کردن زمینه برای اجرای مدیریت دانش ربط دارد. عوامل یاد شده در بخش های پیشین تنها عاملهایی نیست که در صورت غلبه بر آن بتوان امیدوار بود که اجرای مدیریت دانش در بانک ها امکان پذیر گردد. به عبارت دیگر، تنها شناخت انواع دانش و باور به ضرورت توجه به این انواع و نیز بهره گیری از دانش جامع و گسترده که در بانک ها وجود دارد موجب رشد و تحول در بانک ها نمی شود بلکه محیط بانکها و برخی ابزار ها و بسترهای زمینه ساز برای اجرای مدیریت دانش فراهم باشد این موارد برخی توانمندسازی های مدیریت دانش هستند که در متون از انها به عنوان عواملی که در پیوند با سایر عوامل، اجرای مدیریت دانش را امکانپذیر می کند یاد می شود(لی و چوی، 2010). از جمله این عوامل می توان به فرهنگ مشوق اشتراک دانش، توانمندی های بانکداران در پیشبرد فعالیت های پژوهشی ( شامل بررسی های مرتبط با شناسایی دانش در ذهن مشتریان)، دانش و توانمندی سازماندهی دانش، تعامل با یکدیگر و مشتریان، فنون ارتباط برای تبدیل دانش فردی به دانش جمعی و اطلاع رسانی در مورد دانش ثبت شده و دسترس پذیر ساختن دانش گردآوری و سازماندهی شده. همچنین دانش و توانمندی در راستای تبلیغ در مورد استفاده از این دانش توسط دیگران، سنجش چگونگی استفاده از آن و تأثیر آن در رشد فردی و سازمانی در بانک ها از دیگر عوامل مهم در این راستاست.
با توجه به مطالب فوق و نقش مدیریت دانش در ارائه بهتر و مطلوب تر خدمات به مشتریان و همچنین با توجه به نقشی که در پرورش کارکنان خلاق و دانش محور در بانک ها دارد، سؤال اساسی این تحقیق آن است که چه عواملی بر استقرار مدیریت دانش در بانک کشاورزی استان قم تأثیر گذارند؟ و به بیان دیگر نقش هر کدام از این عوامل در استقرار مدیریت دانش به چه میزان می باشد؟ و مدیریت دانش در بانک کشاورزی به چه نحو می تواند استقرار یابد و چگونه می توان از آن در جهت نظام مند نمودن فرآیندها و بهره برداری بهینه از مدیریت دانش استفاده نمود با توجه به اینکه تا کنون تحقیقی در این زمینه صورت نپذیرفته، لذا تحقیق حاضر انجام می گیرد.
فهرست مطالب
چکیده 1
2-1- مقدمه 13
2-2- دانش 13
2-3- اطلاعات 14
2-4- تفاوت اطلاعات و دانش 14
2-5- طبقهبندی انواع دانش 15
2-5-1- انواع دانش از نظر نوناكا 16
2-5-2- انواع دانش از نظر نوناكا و تاكهاوچی 17
2-5-3- انواع دانش از نظر وارنك و دیگران 17
2-5-4- طبقهبندی انواع دانش از نظر فایر استون 18
2-5-5- انواع دانش از نظر جورنا 18
2-5-6 - انواع دانش از نظر بلاكر 19
2-5-7- انواع دانش از نظر لیدنر و علوی 19
2-5-8- انواع دانش از نظر ارسطو 19
2-5-9- دانش اصلی و دانش فرعی 20
2-6- سیر مراحل تبدیل داده به دانش و خرد سازمانی 20
2-7- جریان دانش 20
2-8- فرآیند دانش 21
2-8-1- در اختیار گرفتن دانش 21
2-8-2- ذخیرهسازی 21
2-8-3- پردازش 21
2-8-4- انتقال 21
2-9- خصوصیات دانش 22
2-10- منابع دانش 23
2-11- دانش سازمانی 25
2- 12- مفهوم مدیریت دانش 27
2- 13- تاریخچه مدیریت دانش 29
2-14- تئوریهای مدیریت دانش 31
2-14-1- تئوری مدیریت دانش جامع (CKMT) 31
2-14-2- تئوری مدیریت دانش تیمی (TKMT) ...32
2-14-3- تئوری مدیریت دانش جامعهگرا 32
2-15- هدف های مدیریت دانش 33
2-16- عناصر و ابعاد مدیریت دانش در سازمان های دولتی 33
2-16-1- مردم و فرهنگ سازمانی 34
2-16-2- فرایند 34
2-16-3- فناوری 34
2-17- عوامل كلیدی موفقیت مدیریت دانش 34
2-18- مدلهای مدیریت دانش 37
2-18-1- مدل عمومی دانش در سازمان 37
2-18-2- مدل بویسوت 34
2-18-3- مدل نوناكا 35
2-18-4- مدل نوناکا و تاکه اوچی 40
2-18-5- مدل فلاین 41
2-18-6- مدل چو 42
2-18-7- مدل استیو هالس 43
2-18-8- مدل پیتر گوتشاک 44
2-18-9- مدل لیانج 45
2-19- روشهای دانش آفرینی در سازمان 47
2-19-1- كسب دانش 47
2-19-2- اجاره دانش 47
2-19-3- منابع متعهد 48
2-19-4- هم جوشی 48
2-19-5- تطابق 48
2-20- چرخهی مدیریت دانش 48
2-20-1- نیاز به دانش 50
2-20-2- توسعه و بهبود دانش 50
2-20-3- توزیع و نشر دانش 51
2-20-4- بهرهبرداری از دانش 51
2-20-5- حفظ و ذخیره دانش 52
2-20-6- ارزیابی دانش 52
2-21- موانع و چالشهای مدیریت دانش 53
2-22- پیشینه تحقیق 57
2-22-1- پژوهشهای خارجی 57
2-22-2- پژوهشهای داخلی 58
2-23- چارچوب نظری تحقیق 63
2-24- مدل نظری تحقیق 68
منابع
فهرست جدول ها
جدول(2-1) كاربرد انواع دانش در ساختارهای پنج گانه مینتزبرگ (جورنا، 2001) 18
جدول (2-2) عوامل مؤثر بر موفقیت مدیریت دانش 35
جدول (2-3) مدل SECL تعامل دانش نهفته و صریح نوناکا 40
جدول(2-4) چارچوب نظری تحقیق 63